کد خبر: ۳۲۲۰۱۴
تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۷
روزهای آخر شاه در سال 1357

آمریکا و انگلیس تا لحظه آخر  پای شاه و رژیمش ایستادند


دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
با روی کارآمدن جیمی کارتر در سال 1976 اگرچه از سوی دولت آمریکا برای التیام زخم تحقیرهایی که ملت آمریکا بابت شکست در ویتنام تحمل کرده بود یا کارنامه سیاهی که به خاطر حمایت از دیکتاتورهایی مانند پینوشه برای آمریکا برجای مانده بود، سیاست حقوق بشر اعلام شد ولی این سیاست نیز (علی رغم اینکه بنابر گزارش‌های کمیته حقوق بشر سازمان ملل، ایران شاهنشاهی بدترین نمونه در زمینه اعمال شکنجه و سرکوب محسوب شده بود) به عقیده رئیس‌جمهور آمریکا مشکلی در حفظ و تحکیم روابط بین دو کشور ایجاد نمی‌کرد. به عبارت دیگر دولت کارتر قصد نداشت از سیاست حقوق بشر به عنوان یک سلاح ایدئولوژیک بهره‌برداری کند و منافع امنیتی ایالات متحده را در خاورمیانه و منطقه خلیج‌فارس در معرض مخاطره قرار دهد. 
سایروس ونس‌، وزیر امور خارجه کارتر در این باب در کتاب «انتخاب دشوار‌، سال‌های بحران در سیاست آمریکا» نوشته است:
«...منافع ملی ما ایجاب می‌کرد از شاه پشتیبانی کنیم تا او بتواند به نقش سازنده‌اش در منطقه ادامه دهد. شاه کمک‌های اقتصادی مهمی به کشورهای منطقه کرده بود، همچنین اقدامات او در کاستن تنش‌های جنوب غربی آسیا، ثمر بخش بود. نیروهای نظامی ایران در شکست شورشیان عمان، که از کمک‌های عناصر چپ منطقه بهره می‌بردند، پادشاه عمان را یاری کرده بود، مهم‌تر از همه، ایران یکی از صادرکنندگان مورد اطمینان نفت به غرب و متحدین ما در «ناتو» و نیز ژاپن بود. شاه در سال 1973 از پیوستن به کشورهای عرب در تحریم نفت به ما، امتناع کرد. هرچند در همان موقع به خاطر کسب درآمد بیشتر برای خرید تسلیحات نظامی و اجرای برنامه‌های صنعتی از بالابردن بهای نفت به وسیله اوپک جانبداری نمود، از سوی دیگر، بین سیاست‌های شاه و منافع اساسی ما در منطقه همسویی قابل توجهی برقرار بود...»
کارتر برای اطمینان شاه از حمایت‌های بی‌شائبه دولتش، 3 ماه پس از آغاز زمامداری خود، وزیر امور خارجه آمریکا را به تهران فرستاد و برتعهدات آمریکا مبنی بر تامین سلاح‌های ارتش و پلیس ایران تاکید نمود. پس از بازگشت ونس به واشینگتن، کارتر تصمیم موسوم به شماره 13 درباره صدور اسلحه به ایران را هموار کرد. 
حمایت بی‌چون و چرای کارتر
6 ماه بعد در نوامبر 1977 به دعوت رسمی جیمی کارتر، شاه از آمریکا بازدید کرد و با اطمینان بیشتر از حمایت کارتر از حکومتش، به ایران بازگشت. شش هفته پس از این سفر، کارتر ضمن بازدید از چند کشور در اروپا و آسیا، شب سال نو مسیحی یعنی اول ژانویه 1978 را میهمان شاه ایران در کاخ نیاوران بود. 
این مسافرت در شرایطی اتفاق می‌افتاد که با شهادت آیت‌الله سید مصطفی خمینی، نهضت اسلامی مردم ایران وارد مرحله تازه‌ای شده بود و سیل اعتراضات مردمی علیه رژیم جنایتکار و سفاک پهلوی گسترش یافته بود. در این مسافرت رئیس‌جمهور آمریکا با فروش نیروگاه‌های اتمی به ایران موافقت کرد و شاه هم فهرستی از سلاح و تجهیزات مورد نیاز ارتش در 5 سال آینده را تسلیم کارتر کرد. از مهم‌ترین موارد مذاکرات شاه و کارتر، تعیین نقش محمدرضا در مذاکرات مصر و اردن با اسرائیل بود که به دلیل دوستی شاه با انورالسادات و ملک حسین و همچنین روابط نزدیکش با اسرائیل، از نظر آمریکا نقشی استراتژیک محسوب می‌شد که البته کار خودش را در اواخر همان سال انجام داد و به سازش سادات با مناخیم بگین در کمپ دیوید انجامید.
اما آنچه در دیدار کارتر از ایران و ملاقات‌هایش با شاه بیش از هر مورد دیگر، شگفتی جهانیان و ناظران بین‌المللی را برانگیخت، ستایش و تمجیدی بود که کارتر از شاه به عمل آورد و ایران شاهنشاهی را جزیره ثباتی در دل منطقه بحران زده خاورمیانه خواند.
کارتر گفت:«...ایران مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است، زیرا توانسته است ایران را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب‌ترین نقاط جهان درآورد. این تجلیلی است از شما اعلیحضرت و رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی که ملت به شما دارد...»
کارتر پس از آن در حالی به علاقه شاه به مسئله حقوق بشر اشاره کرد که تقریبا سازمان‌ها و نهادهای مختلف حقوق بشری دنیا مانند کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و سازمان عفو بین‌الملل رژیم شاه را به لحاظ سرکوب و شکنجه مردم در ردیف اول لیست خود قرار داده بودند.کارتر ادامه داد:
«...حقوق بشر موضوع مورد علاقه عمیق ملت‌های ما و رهبران دو کشور ما است... نظریات ما در مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبت به هیچ رهبری مانند شاه، این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم...» 
شاه متحد استراتژیک غرب بود
پی یر سالینجر، روزنامه‌نگار و مورخ برجسته آمریکایی که در زمان جان اف کندی، رئیس دفتر مطبوعاتی وی بود، در کتاب «آمریکا گروگان را حفظ می‌کند» به سال 1981 در وصف آن سخنرانی حمایتگرانه جیمی کارتر نوشت:
«... اهمیت ایران در طرح استراتژیک غرب نیز یک واقعیت انکار ناپذیر بود. برای ایالات متحده و متحدینش، وجود ایران...ضامن تامین نفت و نیز حافظ منافع غرب در خاورمیانه بود...گذشته از مسائل استراتژیکی و امنیتی، موضوع داد و ستد بازرگانی در میان بود. ایران سالانه بالغ بر دو میلیارد دلار امتعه از آمریکا وارد می‌کرد. فروش تکنولوژی و نیروگاه‌های اتمی آمریکا به ایران، طی 10 سال آینده متجاوز از 12 میلیارد دلار پیش‌بینی شده بود. از لحاظ موازنه پرداخت‌ها، هیچ رئیس‌جمهوری نمی‌توانست اهمیت روابط ایران با ایالات متحده آمریکا را نادیده بگیرد...»
لازم به ذکر است که طی سال‌های 1973 تا 1977 دولت ایران حدود 20 میلیارد دلار سلاح و تجهیزات نظامی از آمریکا خرید.
تکاپوی انگلیس برای حفظ شاه
و آنچه اینک پس از 47 سال برای ثبت در تاریخ بایستی گفت این است که در آن هنگامه خون و آتش سال 1357 و مقابله ملت با دشمنانش، سیل نمایندگان و رهبران کشورهای استعماری به سوی ایران سرازیر بود تا در آن میدان حمایت خویش را از دشمنان ایران و ایرانی اعلام کنند. اول از همه این جناح‌های مختلف حکومت‌های آمریکا و انگلیس بودند که برای ابراز پشتیبانی از محمدرضا به ایران آمدند.
فردریک مالی (وزیر دفاع انگلیس) در 4 فروردین 1357 به ایران آمد و رونالد ریگان (نامزد جمهوریخواه برای ریاست جمهوری آمریکا) ششم اردیبهشت، مهمان شاه بود. مارگارت تاچر (رئیس حزب محافظه‌کار انگلیس) نیز دو روز بعد یعنی هشتم اردیبهشت در تهران بود. این در شرایطی بود که اعتراضات مردمی و تظاهرات خیابانی، روز به روز شدت می‌گرفت و خواست ملت برای سرنگونی شاه افزون می‌شد.                                                                                                                                          
ميزان تلاش و تكاپوي انگليسي‌ها براي حفظ رژيم شاه به مراتب بيشتر از آمريكائي‌‌ها بود‌، ولي هر دو دولت تا‌ آخرين لحظات اميد به باقي ماندن رژيم شاه داشتند و در اين جهت تلاش مي‌كردند. نگاه هر دو دولت به انقلاب اسلامي نيز خصمانه بود. آنتوني پارسونز و ويليام سوليوان سفراي هر دو دولت بلافاصله پس از فاجعه 17 شهريور به ديدن شاه رفتند و به او گفتند كه «برخلاف آنچه در سال 1951 در زمان ملي شدن صنعت نفت گذشت اين بار كشورهاي ما در كنار شما قرار دارند و از شما پشتيباني مي‌كنند.» 
پارسونز پيام جيمز كالاهان نخست‌وزير انگليس را مبني بر پشتيباني از شاه به او تسليم كرد و اطمينان لازم را به او داد و گفت: «مي‌تواند روي اين قول حساب كند كه انگلستان نه از انجام تعهدات خود طفره خواهد رفت و نه درصدد بيمه كردن منافع آينده‌ خود با مخالفان برخواهد آمد.» 
سه هفته بعد سفير انگليس مجدداً به شاه اطمينان داد كه وحدت نظر كامل بين لندن و واشنگتن در سطوح بالا درباره‌ مسائل مربوط به ايران برقرار است. او ضمن اشاره به نقش مهم ايران به عنوان بزرگ‌ترين بازار صادرات انگليس در قاره‌ آسيا، سياست شاه را مورد تأييد قرار داد و افزود «عزم جزم دولت ايران براي حفظ ثبات و امنيت كشور بريتانيا را دلگرم ساخته است.» 
شاه به جای نیروهای واکنش سریع آمریکا
ژنرال ‌هایزر معاون فرماندهی نیروهای ناتو در اروپا، در اواخر کتاب خاطرات خود ضمن اشاره به شکست آمریکا در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به تبعات آن پرداخته و نوشته است:
«...در مورد حوادث سال‌های 1978 و 1979 ما هنوز در حال پرداخت هزینه و خسارات آن هستیم...خیلی غم‌انگیز است که ما با داستان مرگ کارمان را ختم کنیم. ایالات متحده، یک متحد نزدیک و قوی خود را که می‌توانست در خلیج ‌فارس برای منافع غرب ثبات برقرار کند، از دست داد. 
از دست دادن آن موجب شد تا میلیاردها دلار خسارت ببینیم، زیرا مجبور بودیم که برای اتخاذ ترتیبات امنیتی خود منطقه خاورمیانه در سال‌های بعد به راه‌های دیگری متوسل شویم... اگر ایران می‌توانست یک نیروی مهم دفاعی ایجاد نماید، همان طور که در راه انجام آن بود، می‌توانستیم میلیون‌ها دلار از این بابت ذخیره کنیم. مطمئنم اگر روابط نزدیک خود با ایران را از دست نمی‌دادیم و آن کشور همچنان به تقویت قدرت نظامی خود ادامه می‌داد، ضرورتی نبود که ما این همه خرج کنیم تا نیروی واکنش سریع در خلیج‌فارس ایجاد کنیم. نیروهای ایران می‌توانستند ثبات منطقه را تضمین نمایند و از منافع حیاتی آمریکا حمایت کنند. لذا بهای سقوط شاه برای آمریکا بسیار گزاف بوده است...»
او در آخرین جملات کتابش از عدم دخالت نظامی آمریکا به نفع شاه انتقاد کرده و نوشته است:
«...در پایان این داستان تراژیک می‌خواهم دو سؤال عمده در مورد مسئله دخالت در امور داخلی هر ملتی را مطرح کنم: اگر درست است که برای حفظ یک متحد وفادار در برابر حمله بیگانگان، دخالت کنیم، آیا حفظ یک متحد مستحق و وفادار بر علیه خرابکاران داخلی استحقاق کمتری دارد؟»